دویل برانسون
Contents
دویل برانسون؛ عصای معجزهآسای پوکر

دویل برانسون (Doyle Brunson) نامش در کنار شناسنامه پوکر آورده میشود. یک اسطوره تمامعیار که آشنایی با شخصیت، تفکر و دانش او، دریای پرتلاطم پوکر را برای علاقهمندان به این بازی، قابل مهار میکند. آشنایی با زندگینامه دویل برانسون، مشابه یک فیلم سینمایی دراماتیک است که شما را در بسیاری از لحظات میخکوب میکند.
پس به شما پیشنهاد میکنیم که در لحظهبهلحظه این فیلم سینمایی، در کنار ما باشید.

تولد دویل برانسون؛ پادشاه القاب
دویل برانسون در سال 1933 در تگزاس چشم به جهان گشود. او نیمقرن در دنیای پوکر حضور داشت و توانست در این مدت با عصای همیشگی خود، چراغ راه بسیاری از پوکربازان حرفهای و مبتدی باشد. بهدلیل محبوبیت وصفناپذیر دویل برانسون در بین پوکربازان، القاب بسیار زیادی به او داده شده است. از جمله این القاب میتوان به «پدرخوانده»، « Texas Dolly» و «افسانه زندگی پوکر» اشاره کرد.
گرچه دویل برانسون بازنشسته شده است، اما در سال 2018 و در سن 84 سالگی، جدول نهایی مسابقات جهانی WSOP را تهیه کرد.

بسکتبال؛ عشق نافرجام دویل برانسون
دویل برانسون یک ورزشکار حرفهای بود. گویا شخصیت او بهگونهای بوده که در هر رشتهای که وارد میشود، در آن بهترین شود. دویل برانسون در جوانی در تیم بسکتبال All-State بهطور حرفهای بازی میکرد. حرفهایبودن او سبب شد تا دانشگاههای ورزشی بهدنبال بورسکردن دویل برانسون باشند. او از بین پیشنهادات مختلف، سرانجام دانشگاه «هاردين سيمونز» را بهدلیل اینکه نزدیک به محل زندگی پدر و مادرش بود را انتخاب کرد.
در همین اثنا، او از طرف باشگاه Minneapolis پیشنهاد بازی در این تیم را دریافت کرد و سودای تبدیلشدن به یک بسکتبالیست حرفهای، در او زندهتر شد. او در آستانه پیوستن به این تیم بود که…

پوکر، راه درمان دویل برانسون
همهچیز داشت خوب پیش میرفت، اما یک مصدومیت غیرمنتظره، تمام آرزوهای ورزشی دویل برانسون را بر باد داد. دویل برانسون از ناحیه زانو مصدومیت شدیدی پیدا کرد و مجبور شد از دانشگاه و تیم باشگاهیاش انصراف دهد. او از سر ناچاری، در رشته MBA در دانشگاه به تحصیل پرداخت.
پدرخوانده پوکر از نظر مالی شرایط مناسبی نداشت. او دربهدر بهدنبال راهی میگشت تا بتواند پولی بهدست آورد و هزینه جراحیاش را بپردازد. ازهمینرو، تصمیم گرفت به قمارخانهای برود و به تماشای بازی پوکر بنشیند. هیچکس در آن زمان فکرش را هم نمیکرد که جوان عصابهدستی که وارد قمارخانه شده است، سالها بعد به یک افسانه بیبدیل تبدیل میشود.
دویل برانسون با تماشای بازی پوکر، به این بازی علاقهمند شد و توانست با هوش بینظیر خود، بسیاری از قواعد را صرفا با تماشای بازی یاد بگیرد. او سپس تصمیم گرفت به این بازی ورود کند. دانش خود را افزایش داد و در مسابقات متعددی شرکت کند. پدرخوانده سرانجام توانست در یک مسابقه سخت و طاقتفرسا، به یک پیروزی دلچسب برسد. پیروزیای که هزینه جراحی دویل برانسون را تامین کرد.

تشکیل خانواده و رویارویی با سرطان
اسطوره دنیای پوکر، در سال 1965 با دختری به نام لوئیز ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند بود: یک پسر و دو دختر. اولین فرزند او پسر بود و در همان حین که مشغول وقتگذرانی با پسرش بود، بیماری سرطان بهسراغ دویل برانسون آمد. یک توده سرطانی در گردن او شروع به رشد کرد و زندگی او را تحت تاثیر قرار داد. خوشبختانه او توانست در تقابل با سرطان هم پیروز از میدان خارج شود.
اسطوره پوکر پس از آن که بهبودی خود را بهدست آورد، صاحب 2 دختر شد. پس از دویل، همسرش هم به بیماری مبتلا شد و او هم همانند همسرش در شکستدادن بیماری موفق ظاهر شد. اما متاسفانه گویا معضل بیماری قرار نبود از این خانواده ریشهکن شود. بههمینمنظور دختر هجدهساله او، در اثر بیماری قلبی از دنیا رفت.

دستاوردهای دویل برانسون
در دهه 1970 بود که پدرخوانده به برخی از صاحبنامهای پوکر در آن عصر از جمله جک بینیون کمک کرد تا مسابقات جهانی پوکر راهاندازی شود. او در سالهای 1976 و 1977 موفق شد در دو سال پیاپی به مقام قهرمانی دست پیدا کند. شاید جالب باشد بدانید که او در این دو تورنمنت، با دستهای 2 و 10 موفق به پیروزی شد. از آن به بعد این دستها به نام دستهای دویل برانسون معروف شدهاند.
او توانست در طول دوران حرفهایاش، ده دستبند مسابقات پوکر را دریافت کند. نام برانسون در سال 1988 در سال مشاهیر پوکر ثبت شد. از افتخارات و قهرمانیهای او میتوان یک کتاب تهیه کرد.
گوری بابای سگه! ولش کن!
دویل برانسون در سال 1979 اولین کتاب خودش به نام «سوپر سیستم» را در خصوص آموزش پوکر منتشر کرد. پوکربازان مطرح دنیا از این کتاب بهعنوان «انجیل پوکر» یاد میکنند. او 26 سال پس از کتاب اول خود، کتاب دومش را در سال 2005 با نام «سوپر سیستم2» منتشر کرد. در کتاب او روایات و ماجراهای جذابی نوشته شده که یکی از آنها تبدیل به یک اصطلاح در بین پوکربازها شده است.
او در قسمتی از کتابش درخصوص اخلاق و رفتار یکی از دوستانش به نام «سام» صحبت میکند و میگوید او بهشدت غیرحرفهای بازی میکرد و زمانیکه مسابقهای را برنده میشد، فورا بازی را ول و با بهانههای مختلف بازی را ترک میکرد.
دویل برانسون تعریف میکند که در یکی از دستهایی که سام قصد کنارهگیری از بازی را داشته، برانسون با بهرهگرفتن از یک ترفند حرفهای، او را مغلوب میکند. سام که در حال برنامهریزی برای برد و کنارهگیری بوده، ناگهان خود را شکستخورده میبیند. در همان زمان همسر سام که از نقشههای او آگاه بوده، به بهانه بیماری سگشان بهسراغ سام میآید تا او را از بازی خارج کند. به او میگوید که حال سگشان خوب نیست و باید به دکتر مراجعه کنند. اما چون سام در لحظات آخر شکست خورده و مبلغ زیادی را از دست داده بود، داد میزند و به همسرش میگوید:
“گور بابا سگه! ولش کن بذار بمیره!”
این بخش از کتاب در بین پوکربازها حسابی محبوب شد و از آن پس به کسی که در پوکر تصمیم میگیرد با بهانههای مختلف بازی را ترک کند و برود، میگویند: “گور بابا سگه! ولش کن بذار بمیره!”